- مردان بزرگ عوض تفنگ باتوپ خودکشی میکنند.
-
- کوشش ماموران آتش نشانی به جایی نرسیدتادلم سوخت.
-
- تنهاتیری که هیچوقت شلیک نمی شودتیرچراغ برق است.
-
- برق نگاهش درتاریکی بدردم می خورد
-
- دهن بین ترین مردم دندانپزشکان هستند.
-
- سرشناس ترین مردم سلمانیهاهستند.
-
- ماهی که هرشب خواب گربه می دیدبه روانپزشک مراجعه کرد.
-
- البته که مدادمدادپاک کن رابه رسمیت نمی شناسد.
-
- ازتعجب شاخ درآوردم حالادیگر به رخت آِویز احتیاج ندارم.
-
- همه ی آدمهاهنگام دنیاآمدن بلیط دوسره می گیرند.
-
- قطرات آب درکشورهای پیشترفته باچترنجات پایین می آیند.
-
- وجودماهی آزاددرآب نشانه ی بودن آزادی درآب است.
-
- هنوزبرسرتاریخ وفاتم باعزرائیل به توافق نرسیده ام .
-
- بدون نصب تابلوهم کسی جرات چیدن گلهای دامنش راندارد.
-
- آنقدرخون دل خوردم تادراکولاشدم.
-
- موهای سرم دایه ای مهربانترازشانه ندارند.
-
- بانوشته هایم دفترم راروسیاه کردم.
-
- چون جشمانش آلبالوگیلاس می چیدند به باغ راهش نمی دادند.
-
- چون تاریخش خوب نبودزیرامضایش جغرافیامی گذاشت.
-
- پلکان ترقی بعضیها برقی است.
-
- قطرات باران مهاجرینی هستندکه ازاقیانوس هارانده شده اند.
-
- لیوان آب خالی ازتشنگی هلاک شد.
-
- دزدیده نگاهش کردم گیرافتادم.
-
- تاریخ من فقط یک سلسله دارد.سلسله ی موی تو...
-
- چنان زمین خوردم که تاآخرعمربایدخودموبتکونم.
-
- هروقت خرما می خورم فراموش میکنم برای روحم فاتحه ببندم.
www.kalamat.loxblog.comhttp://
نظرات شما عزیزان: