واژه

ادبیات.شعر.مطالب گوناگون.سرگرمی.شعرهای فرزانه طاهری.مطالب دینی.مطالب علمی.دانلود کتاب.دانلودشعر.
شعرهای حمیدمصدق


تو را صدا کردم
تو عطری بودی و نور
تو نور بودی و عطر گریز رنگ خیال
 درون دیده من ابر بود و باران بود

 


چرا نمی گویند که آن کشیده سر از شرق
آن بلند اندام سیاه جامه به تن
دلبرِ دلیرزشاهراه کدامین دیارمی آید
و نور صبح طراوت بر این شب تاریک چه وقت می تابد؟

 


این عشق ماندنی
این شعر بودنی
این لحظه های با تو نشستن
سرودنی ست

+نوشته شده در برچسب:ادبیات,شعر,اشعارحمیدمصدق,شعرشاعران معاصر,ساعتتوسط فرزانه |