واژه

ادبیات.شعر.مطالب گوناگون.سرگرمی.شعرهای فرزانه طاهری.مطالب دینی.مطالب علمی.دانلود کتاب.دانلودشعر.
اشعارکوچه بازاری

بازم همون دوره ی بی سواتی

قربونه اون حرفای عشق لاتی

قربونه اون مخلصتم فداتم

قربونه اون من خاک زیر پاتم

قربونه اون حافظه روی تاقچه

قربونه حسن یوسف تو باغچه

قربونه مردمی که مردم بودن

اهل صفا، اهل تبسم بودن

قربونه اون دوره ی پر دماغی

قربونه اون تصنیف کوچه باغی

قربونه دوره ای که خوشبختی بود

تار سیبیلا چک تضمینی بود

مردای ناب و اهل دل نداره

شهری که بوی کاه گل نداره

بوی خوش کباب و نون سنگک

عطر اقاقیا و یاس و پیچک

بوی خیاره تازه توی ایوون

تو سفره ای پر از پنیر و ریحوون

بوی خوش کتاب های کاهی

تو امتحان کتبی و شفاهی

قدم زدن تو مرز خواب و رویا

خدا، خدا، خدا، خدا،خدایا

حرفای گریه دار نمی پسندین؟

می خاین یه جک بگم کمی بخندین؟

خوشا به حال اونکه تو محلش

هوای عاشقی زده به کلش

کسی که قلبش اتصالی داره

می دونه عاشقی چه حالی داره


نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس
دیدم به خواب حافط توی صف اتوبوس
گفتم : سلام حافظ ، گفتا : علیک جانم
گفتم : کجا روی ؟ گفت : والله خود ندانم
گفتم : بگیر فالی گفتا : نمانده حالی
گفتم : چگونه ای ؟ گفت : در بند بی خیالی
گفتم : که تازه تازه شعر و غزل چه داری ؟
گفتا : که می سرایم شعر سپید باری
گفتم : رقیب ، گفتا : کله پا شد
گفتم : کجاست لیلی ؟ مشغول دلربایی؟
گفتا : شده ستاره در فیلم سینمایی
گفتم : بگو ، زخالش ، آن خال آتش افروز ؟
گفتا : عمل نموده ، دیروز یا پریروز


اهل حمامم

پوستم مهتابیست

چشمهایم آبیست

پدرم دلاك است

سر طاسی دارد

لُنگ میاندازد

شامپو مصرف كرد

كلهاش هی كف كرد

و سپس مویش ریخت

و چه اندازه سرش براق است!


حرفهام دلاكیست

هدف من پاكیست

مینشیند لب سكو آرام

یك نفر با احساس

و تصور كرده، خوش پر و پاست!

كودكی را دیدم

میدود در پی صابون و لگن


ای نهان در پسِ دَر

خشك آوردم، خشك!

مشتریهای عزیز

لگن خاصرهتان سالم باد!

رخت ها را نكنید

آبمان بند آمد !

 

+نوشته شده در برچسب:ادبیات ادبیات عامیانه,شعرکوچه بازاری,طنز,فکاهی,ساعتتوسط فرزانه |