ای که تابیده به من گرمی خورشیدنگاهت
ای که چشمم همه شب خیره به درمانده براهت
چه بگویم ز تو ای آنکه ببردی غم من را
برکت هست دراین خانه که پیچیده صدایت
شب وروزت همه بارنج ومشقت سپری شد
بازهم تکیه گهی با کمر و قد دوتایت
پیرگشتی به جوانی ونکردی تو شکایت
صدف و در و گهر نیست برابر به بهایت
پدرم دست تو گویای نیایش همه عمراست
بوسه بردست توبایدبزنم جان به فدایت
فرزانه
دوستان گرامی سال نورابه شماشادباش می گویم
امیدوارم سال نویکی ازبهترین سال های عمرشماباشد
نم نمک فصل بهاران می شود
سال نوکم کم نمایان می شود
عیدمن وقتی نباشی پیش من
همچوعیدسوگواران می شود
سنبلم پژمرده همچون روح من
سبزه ام زردوپریشان می شود
ماهیم درتنگ تنگی ازبلور
روی آب افتاده بیجان می شود
روبرویم آینه چین می خورد
از نبودت شمع گریان می شود
مثل سیروسرکه می جوشددلم
اشک هم ناخوانده مهمان می شود
طعم گس داردچوسنجد عیدمن
سال ازگشتن پشیمان می شود
روزعید و روز میلادم بود
ابتدایم بی توپایان می شود
روز میلادم فراموشت شده
زین سبب دردم دوچندان می شود
دل بریدن از همه ایام سال
درنبودت سخت آسان می شود
سال تحویلی که این سان می شود
احسن الحالش نمایان می شود
فرزانه
طنز هفته-
خانه بخت کجاست ؟
خانه بخت کجاست ؟
خانه ای است که از خواب وخوشی
خبری نیست درآن !
ودرآن عشق به اندازه گل
دوسه روزیست سپس میمیرد
میروی تاته آن خانه
که از مطبخ وظرفهای کثیف
سربه درمی آرد..
پس به سمت خاکی که بریزی به سرت
دوقدم مانده به گور
پای پخت وپز وظرفشویی آن میمانی
وتوراحسی مبهم فرا می گیرد!
کودکی میبینی
که زدیوارودروپنجره ها
میچردتابالا
هرچه بر می دارد
می کندپرت به هرسوی اتاق
واز اومی پرسی
خانه بخت کجاست ؟
فرزانه طاهری
درخلوت خودهنوز یادت هستم
برگردکه سخت بیقرارت هستم
بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست
بی حوصله ام درانتظارت هستم
عاشق نشدی تاکه بدانی دردم
من زنده به لبخندونگاهت هستم
گمنام ترین شاعراین شهرمنم
من عاجزگفتن به کلامت هستم
درشعرخودم نشدتو را وصف کنم
بی واژه ترین واژه ی نابت هستم
آیینه تو را بدید و برمن حق داد
فهمیدکه مجذوب جمالت هستم
ایکاش بهار شیشه ای از عطرش
می داد که تشنه ی بهارت هستم
آسان بودانتظار گر چو صیاد رسی
بینی که هنوز هم به دامت هستم
اشکم همه لبخند شود گر گویی
تا آخر عمر در کنارت هستم...
فرزانه طاهری
گفتی که شوی یارمنو راست نگفتی
گفتم چه شود عاقبت کار؟ نگفتی
آنشب که به نیتش گرفتم فالی
حافظ توچرا ؟پس توچراراست نگفتی؟
شعرفرزانه
امشب بیاوشعرمراپرترانه کن
گل واژه ای بیاروغزل عاشقانه کن
دربزم شعروادب نیست جای من
برمن مگیرخرده وکمتربهانه کن
گیرم تمام قافیه هایم غریب است
ازعشق مثنوی بسازوبسویم روانه کن
شعرترم که پرازسوزودرداست
مصداق گریه واشک شبانه کن
این شعررابه قالب قلبم سروده ام
کمتربه وزن وعروضش نشانه کن
احساس رابه جناس وردیف نتوان گفت
کمتربه شعرمن بخندوجنونم فسانه کن
اکنون که شعرمراپاره میکنی
درآب جویباربریزوروانه کن..
شعر فرزانه
شیخی را از احوالات مهاجرت پرسیدند، بگفت : هم چون شب اول قبر ماند و هرکسیرا بسته به سنگینی نامه ی اعمالش حکمی دگر است. لیک اهل سلوک فرموده اند که هفت مرحله دارد و مرتبت هرکدام را ندانی مگراز آن مرحله به سلامت بیرون آیی و اگر مرد راه نباشی به خوان هفتم نرسی.
اول) نیت: آن لحظه است که مهاجر به ستوه می آید و عزم هجرت می کند. ازاین نقطه فرد از خاک خود کنده شده است و ولوله ی عزیمت در جانش افتاده وبه جرگه ی مهاجرین پیوسته است. از مناسک این مرحله سعی بین صفا و مروه ودویدن به دنبال وکیل و انتظار در صف طویل درب سفارت و دارالترجمه و آزمونآیلتس و تافل و نوافل و ال و بل است و این خود اول قدم است.
دوم) استجابت: زمانی است که صبر مسافر به بار می نشیند و مهر ویزای بلادخارجه بر پاسپورت وی کوبانده می شود. مهاجر در این مرحله خود راپیروزترین مردمان جهان می داند و هموطنانش را به چشم کور و کچل هایی میبیند که در باتلاق بی فرهنگی و ترافیک و فقر فرو می روند و به خود افتخارمی کند که به زیرکی و رندی از این جهنم جهیده است.
سوم) عزیمت: مرحله ی گذاشتن تمام وابستگی ها از خانه و زندگی و متعلقین ومتعلقات و دوستان و اقوام است. برخی این مرحله را به مرگ تعبیر کنند. باهجوم خاطرات و دلبستگی ها اندک اندک ترس و تردید در مهاجر فزونی می گیرد. سرانجام وی زندگی اش را در چمدانی جمع می کند و پس از گذشتن از زیر آیینهو قران به سمت ناشناخته ها رهسپار می شود.
چهارم) شعف: مهاجر چون در بلاد کفر فرو می آید خود را در بهشتی می یابدسبز و تمیز و منظم، مردمانش خندان و جوی های شراب روان و لعبتکان نیمهعریان و مو طلایی شادان از کنار وی عبور می کنند. مردان مسلمان را در اینمرحله شعف دو برابر نسوان است و غالباً هنوز عرق راه از چهره بر نگرفتهبر در عرق فروشی و نایت کلاب و بار و دیسکو و استریپ کلاب صف می بندند تاسیر و سلوک عرفانی خویش آغاز نمایند.
پنجم) بحران هویت: مهاجر تلاش می کند هویت گذشته اش را فراموش کرده و درجامعه ی جدید ذوب شود. وی ناگهان از "کلثوم جوراب آبادی سنگ سری اصل"تبدیل به "کاترینا ماریا سانتا کروز" می شود. اگر از جماعت نسوان باشد دراین مرحله بطور حتم موههای خود را بلوند می کند و با پوست سیاه سوخته وابرو پاچه بزی و کله ی طلایی زهره ی هر بیننده ای را می برد. در اینمرتبه از سلوک دامن های کوتاه و پوشیدن لباس های آلاپلنگی و استفاده مکرراز کلمات اوه مای گاد و اوه شیت از اوجب واجبات می باشد.
ششم) غربت: در این مرحله مهاجراندک اندک متوجه می شود که در دیار جدیدغربیه است و به احتمال قوی غریبه هم باقی خواهد ماند و خودش هم چیزی شبیههمان مردم کور کچلی است که از آنها فرار کرده است و هیچ سنخیتی با اینمردم خونسرد و مامانی و قد بلند ندارد. جلوی آینه می ایستد و ناگهان میبیند که یک شرقی کوتوله و احساساتی و قانون گریز و سیاه سوخته است و باموههای طلایی اش نه تنها شبیه نیکول کیدمن نشده بلکه شبیه هویج شده است. در اینجا مهاجر ناگهان دچار نوستالژی شدید برای کشک بادمجان و دلمه ودیزی با نان سنگک می شود و به یاد بوی ترمه ی خانوم بزرگ و قلیون و مزهانار دون کرده و صدای نون خشکی می افتد و دیدگانش از اشک تر می شود.
مریدان پرسیدند: هفتمین مرتبت چیست؟
نگاه عاقل اندر سفیهی کرد و گفت:
هفتم را هر کس خودش مینویسد!
در سال ۲۰۳ و به قولي ۲۰۲ هجري قمري كه حضرت رضا(ع) در طوس به شهادت رسيدند بدن مطهر آن امام همام را در باغ حميد بن قحطبه و در كنار قبر هارون خليفه عباسي به خاك سپردند و نخستين بناي حرم مطهر همان بقعه هارون الرشيد است كه بعدها حرم را روي ديوارهاي قديمي آن بنا نهادند و از آن به بعد طوس به مشهد الرضا تغيير نام يافت.
* در سال ۴۰۰ هجري قمري به دستور سلطان محمود غزنوي بناي بقعه و حرم تجديد بنا و منارهاي بر آن افزوده شد و پس از آن در زمانهاي مختلف اقداماتي به مرور صورت گرفته است.
* سنگ مرقد نخستين كه براي مشخص كردن مدفن امام بر زمين نصب شده، سنگ بناي ساخت ضريح هم بوده است. آنچه مسلم است تا قرن هشتم هجري قمري ضريحي بر مضجع شريف نصب نبوده است.
* در ابتدا حرم مطهر به صورت بنايي ساده، با مصالح ويژه آن دوران بنا شده بود، چنانكه بقعه مطهر تنها يك در ورودي ساده در پيش روي مبارك داشت و داراي تزئيناتي مختصر به سبك آن زمان بود.
* مشهور است كه از زمان صفويان گذاشتن ضريح بر مرقد امام مرسوم شده است و برخي احتمال دادند كه ساخت ضريح از عصر تيموريان متداول شده است.
* ضريح اول، ضريحي چوبي بوده، با تسمههاي فلزي و پوششي از صفحات طلا و نقره. اين ضريح در زمان شاه طهماسب صفوي يعني سال ۹۵۷ هجري قمري ساخته و بر روي صندوق چوبي مضجع منور نصب ميشود. در سال ۱۳۱۱ همزمان با تعويض صندوق به دليل فرسودگي پايهها ضريح برچيده شده، پوشش طلا و نقره و جواهرات آن از چوبها جدا و به خزانه آستان قدس منتقل ميشود.
* ضريح دوم، ضريحي بوده فولادي مرصع، معروف به ضريح نگين نشان. اين ضريح در سال ۱۱۶۰ به دستور شاهرخ فرزند رضا قلي ميرزا نوه نادرشاه ساخته و به وقف بر فراز مرقد شريف نصب ميشود.
ضريح فولادي يا ضريح نگين نشان سقف نداشته، پنجرهها و شبكههاي چهار طرف آن داراي گوي و ماسورههايي بوده است كه با نگينهاي كوچك ياقوت و زمرد تزيين يافته و تعداد آنها به دو هزار عدد مي رسيده است.
به دليل وضعيت ويژه اين ضريح ذيلا به عين كتيبه آن اشاره ميشود. نياز رحمت ايزد مستعان، و تراب اقدام زوار اين آستان ملك پاسبان، سبط سلطان نادر شاه الحسيني الموسوي الصفوي، بهادرخان به وقف و نصب اين ضريح و قبههاي مرصع چهار گوشه ضريح مقدس مبارك موفق گرديد. ( سنه ۱۱۶۰قمري)
* در زمان توليت ميرزا سعيدخان براي مصون ماندن نذورات داخل ضريح دوم ، شبكه و پوشش طلايي روي ضريح منور قرار ميگيرد، و بدين ترتيب سقف آن پوشش مييابد. اين ضريح به دليل وقف دايمي بودن تا قبل از شروع عمليات جايگزيني و نصب اخير ضريح مطهر جديد يعني پنجمين ضريح بر مضجع شريف و زير ضريح پيشين قرار داشت. ضمن عمليات اخير محل نصب اين ضريح تغيير يافت و به قسمت تحتاني حرم مطهر منتقل شد.
* در عصر پادشاهي فتحعلي شاه قاجار ضريحي فولادي و ساده به ابعاد (۳&#۲۱۵;۴) و ارتفاع دو متر ساخته و روي ضريح نگين نشان (ضريح دوم) نصب ميشود كه در اصل ضريح سوم محسوب ميشود.
* سقف ضريح سوم با چوبهاي طلاكوب پوشش داشته و در سمت پايين ضريح در كوچك مرصعي قرار داشته است. به دليل كوچكي و غير مناسب بودن اين ضريح پس از مدتي برداشته شده و به جاي آن ضريح چهارم نصب مي شود و اكنون اين ضريح در موزه مركزي آستان قدس رضوي در معرض تماشاي بينندگان قرار دارد.
* ضريح چهارم ضريح ملمع يا ضريح طلا و نقره، معروف به شير و شكر است، اين ضريح در سال ۱۳۳۸ بر روي ضريح نگين نشان يا ضريح دوم نصب مي شود.
* طراحي ضريح چهارم توسط مرحوم استاد حافظيان انجام يافته و تحت نظارت ايشان كار اجرا و قلمزني توسط مرحوم استاد محمد تقي ذوفن اصفهاني انجام گرفت.
* ضريح چهارم داراي ۰۵/۴ متر طول و ۰۶/۳ متر عرض و ۹۰/۳ ارتفاع و ۱۴دهانه به نشان چهارده معصوم بوده است. اضافه بر بهرهبرداري از طلا و نقره و جواهرات .
* پايهها، ستونها، كتيبههاي سيمين با نقشهاي مختلفي در نهايت مهارت قلمزني شده بود. بين هر دو زاويه از پنجرههاي ضريح مقدس يك صفحه بيضي شكل از طلا، كه مجموعا به هيجده عدد ميرسيد و هر يك به وزن تقريبي پنجاه مثقال بود احاديثي درباره فضيلت زيارت حضرت رضا (ع) به خط حاج شيخ احمد زنجاني معصومي كتيبه نوشته شده است.
* بر روي هر يك از دهانههاي ضريح مقدس، از سمت پيش روي مبارك اسمي از اسماي چهارده معصوم عليهم السلام بر صفحهاي فيروزه نشان از طلا و به خط ثلث و به قلم مرحوم حاج شيخ احمد زنجاني معصومي مكتوب بود. در بالاي صفحات بيضي شكل، كتيبهاي از نقره به طور برجسته، سوره مباركه هل اتي را به قلم همان كاتب در برداشت.
* در چهار گوشه ضريح چهار خوشه انگور به عنوان نمادي از نحوه شهادت حضرت قرار داشت. بالاي كتيبه سوره مباركه يس و بر لب ضريح چهل و چهار برگ از نقره ملمع بين چهل و چهار گلدان ملمع نصب شده بود كه بر روي صفحه مدور و محدب هر يك از آنها اسمي از اسماي حسني الهي به طور برجسته و به خط ثلث و به رنگ سفيد در زمينه لاجوردي مكتوب بود.
* پس از گذشت بيش از چهل سال از نصب ضريح پيشين موجباتي همچون فرسودگي، و سست شدن پايهها و ساختار ضريح و ساييدگي پوشش و روكشهاي نقرهاي و طلايي آن، ساخت و نصب پنجمين ضريح را ضروري مي كرد.
* به دستور مقام معظم توليت آستان قدس رضوي حضرت آيت الله واعظ طبسي، از سال ۱۳۷۲ مطالعات و بررسيهاي مقدماتي ساخت ضريح آغاز شد، و به دنبال آن طرحهاي متعددي از طرف هنرمندان نامي كشور ارايه شد و نهايتا توفيق طراحي ضريح نصيب استاد برجسته نگارگري كشور فرشچيان شد.
* به منظور ساختن آخرين ضريح نخست بر اساس طرح موجود پايهها و ساختار ضريح كه تركيبي از كار آهنگري و نجاري است توسط واحدهاي مربوطه در آستان قدس رضوي در نهايت استحكام انجام گرفت و ساختاري مركب از آهن و فولاد و چوب گردو براي نصب روكشها و پوشش طلا و نقره ساخته شد.
* با آماده شدن طرح استاد فرشچيان كار قلمزني و زرگري و به عبارت ديگر اجراي طرح كه اساس كار ساخت ضريح و صورت پذيري آن است از تاريخ ۱۲ بهمن سال ۱۳۷۵ تحت نظارت عاليه هنري استاد فرشچيان شروع شد و از ميان چند نفر از هنرمندان قلمزن همچنان توفيق كار قلمرني ضريح مطهر، نصيب استاد خدادادزاده اصفهاني شد.
* پس از چهار سال با كار بي وقفه روزانه و بعضا شبانه و همچنين با كار متوسط روزانه شش نفر در كمال ظرافت و امتياز هنري و در نهايت صلابت و استحكام كار قلمزني پايان يافت و ضريح براي حمل و نصب آماده شد. از ويژگيهاي ضريح مطهر جديد، ضخامت پوشش نقرهاي آن است كه حتي بعضا به بيش از سه ميليمتر ميرسد.
* عمليات اجرايي برچيده شدن ضريح پيشين و نصب پنجمين ضريح از شامگاه روز شنبه ۲۱دي ماه سال ۱۳۷۹ پس از مراسم غبارروبي آغاز شد، و با هماهنگي كامل نيروهاي فني - تخصصي مورد نياز به طور متوسط روزانه هفتاد نفر در سازماني منظم و منسجم با تقسيم كار و تعيين مسووليت هر يك از بخشهاي عملياتي و مديران مربوطه طبق جدول زمانبندي شده، به مدت پنجاه روز جريان خود را طي كرد و كار بناي عشق و كعبه مقصود، و فراز آمدن معبد خورشيد در فضايي معنوي و شورانگيز آغاز شد.
* محدوديت وقف به نصب بودن ضريح و عدم جواز شرعي انتقال آن از يك سو و از طرف ديگر، وجود موانع و مشكلات جدي فني و معماري بر سر راه استحكام سازي پايههاي نصب ضريح جديد موجب شد تا پس از بررسي و مطالعات زياد چاره كار به انتقال ضريح به قسمت زيرين حرم مطهر و نصب محاذي اطراف مضجع شريف ديده شود.
* از جمله اقدامات اساسي ديگري كه همزمان با نصب ضريح مطهر صورت پذيرفت، بتون ريزي و كف سازي و مفروش كردن كف حرم مطهر با سنگهاي مرمر بسيار نفيس همراه با كانال كشي و برقراري سيستم تهويه و هوا دهي زميني و ديواري است، و نيز مرمت آيينه كاريها و كاشيكاريها و كتيبههاي روضه منوره از جمله ديگر اقداماتي بود كه در جريان عمليات نصب ضريح به آن مبادرت شد.
* سنگ پلاك پيشين مضجع، كه مركب از ۱۲ قطعه سنگ بود برداشته شده، به موزه مركزي آستان قدس رضوي انتقال يافت، و به جاي آن سنگ نفيس مرمر يكپارچه به طول
۲۰/۲ و عرض ۱۰/۱ و ارتفاع ۹۰ سانت كه در نهايت جلا و صفا و زيبايي حجاري شده بود نصب شد.
* در اطراف ضريح مطهر به نشانه چهارده معصوم چهارده دهانه به شكل محراب طراحي و اجرا شده است. سير نقشها و جهت قوسهاي آن يكديگر را همراهي و تكميل كرده، و مدار يگانه آنها كه نهايتا به مركز و نقطه واحدي ميرسد، تداعي كننده اصل اصيل عرفاني مشاهده وحدت در كثرت و كثرت در وحدت است و نيز وحدانيت ذات باريتعالي و قائميت و بازگشت پذيري كائنات و ممكنات را به او متجلي ميسازد.
* در هشت لچكي چهار گوش ضريح مطهر، به سبك هنر اصيل ايراني، از گل آفتابگردان كه نمادي از شمس الشموس كه يكي از القاب امام رضا عليه السلام است نقشهايي تعبيه شده است. در اطراف ضريح مقدس گلهايي پنج و هشت برگي به نشانه خمسه طيبه و هشتمين امام طراحي و اجرا شده است.
* دو سوره مباركه يس و هل اتي، در بالاي ضريح مطهر به صورت كتيبه دور تا دور ضريح نوشته شده است. طول كتيبه بالايي يعني سوره مباركه يس داراي ۶۶/۱۷ و عرض ۱۸ سانتيمتر و طول كتيبه هل اتي ۷۶/۱۶ و عرض آن ۱۴ سانت است، هر دو كتيبه و ديگر خطوط بيروني و داخلي ضريح مطهر كه مشتمل بر آياتي از كلام الله مجيد و اسماي حسني الهي و نامهاي حجج خداوندي است، در كمال قوت و استحكام توسط خوشنويس نامي استاد موحد نوشته شده است.
* براي اولين بار پوشش داخلي ضريح مطهر، سقف و ديوارهاي آن با نقش و نگارها و كتابت اسماء الهي، با خاتمكاري يه طرز بسيار بديع و زيبا تزيين يافته است. طراحي نقوش داخل ضريح مطهر، توسط استاد فرشچيان انجام يافته، و اجرا و يا خاتمكاري توسط استاد هنرمند كشتي آراي شيرازي و همكارانشان صورت پذيرفته است.
* ضريح مطهر جديد حدود ۱۲ تن وزن داشته، ضخامت پوشش نقرهاي و طلايي آن و اتصال روكشهاي بدون پيچ يكي از ويژگيهاي اين ضريح است. طول ضريح ۷۸/۴ و عرض آن ۳۷/۳و ارتفاع آن با محاسبه سنگ پايه ۹۶/۳ متر است.
* حرم مطهر مجموعهاي است تقريبا مدور، كه مركز آن مضجع منور امام ابوالحسن الرضا عليه السلام قرار دارد. همچنين حرم مطهر كه گنبد درخشان و طلايي برفراز آن قرار دارد، تقريبا در مركز بناهاي آستان مقدس واقع شده، و از نقطه نظر معماري و هنري بسيار بديع و استوار، و زيبا و دل انگيز است.
* حرم پاك امام، اضافه بر جلال معنوي و جذبه روحاني، و زيبايي و شكوه معماري، مزين به برخي از نفايس و مآثر ارزشمند است، تعدادي از هداياي بزرگان و حكمرانان گذشته، در قابهايي تعبيه شده، در مكانهايي از حرم مطهر، در برابر ديد زائران قرار دارد.
اين جواهرات و نفايس كه در هشت قاب چيده شده، شامل ۱۰۴ قلم اشياي مختلف است. قديميترين آنها سليمانيههايي است، با دور نقره، مربوط به ۵۵۰ سال قبل، و ديگر شمشيري جواهر نشان و خنجر الماس نشان، و مرواريد و تسبيح و انگشترهايي از الماس و برليان درشت.
* گنبد حرم از آجر ساخته شده، و سپس روي آن را با الواح مسي، كه روكشي از طلا دارد پوشاندهاند، تذهيب اين گنبد براي آخرين بار در سال ۱۰۱۰ تا ۱۰۱۶، در زمان شاه عباس صورت گرفته و به طوري كه از گفتههاي محققان بر ميآيد، رويه و سطح اين گنبد پيش از آن كاشيكاري بوده است.
وقتی که بامنی
وقتی که باتوام
حرفی نمیزنی
حرفی نمیزنم
پروانه سان به شوق
درپیله ی خیال
ابریشمی زشعر
گردتومی تنم
ای بالبان تو
یک باغ خنده گل
پرغنچه می شود
ازخنده دامنم
ای آفتاب گرم
وقتی توبامنی
حس میکنم دوروح
روییده درتنم
دستان ماپلیست
باعشق استوار
آنسوی پل تویی
این سوی پل منم
توکنارمن نشسته خبرازدلم نداری
زچه روبه من نگاهی نکنی به چشم یاری؟
زندای دل شنیدم که به من به یاس میگفت :
به همیشه باتوبودن نبودامیدواری..
دل من به جستجویت به هزارراه میرفت
تاکجاتودورگشتی که نشان وره نداری!
چه صبوربودابرچشمم که نگاه داشت بغض خودرا !
تونبوده ای پریشان خبرازدلم نداری..
به کبوتران دستت که زدست من گریزند
به هزارطعنه گفتی که به من نظرنداری
نگذارآه سردم برودزسینه بیرون
که توحرمت دلم رابخدا نگه نداری..
آن دخترآوازه خوان
که ازخاک می خواند
وبه ذره ذره دلتنگیش
چنگ می زد
چون باران پاییزی
غمگین برخط توبارید
آنجاکه درمیانه ی راه
باتردیدایستاده بودی
وآفتاب راباباران
اندازه می گرفتی
وندانستی
چشمهای بارانی من
به بلندای آفتاب می ماند
واضح وآشکار
من یک توده ابرم
که درآسمان آفتابی تومی بارم
می بارم
می بارم
تاتوآفتابی ترشوی...
شعرشهیدم رابادستهای خوددرگوردفترم به خاک سپردم
بدون آنکه کسی بفهمدکه اوچه بود
ودرراه که شهیدشد...
تنهایادی ازاوباقیست وقتی سخن می گفت
ازتنهایی من...
ازتنهایی تو...
ازتنهایی ما...
ازتوحیدعشق...
ازنبوت فصل...
ازمعادخاک...
وقتی آن رابرای تومی خواندم
درتوسکوت حاکم بود
بی هیچ واکنشی
شهیدگمنام راچه کسی باورخواهدکرد؟
می نشینم تنها
تنهابامدادی دردست
وورقهای سفید
چون کبوترهایم که گهی می بوسم
زیربال وپرشان
نرمی وگرمی بال آنها
به من احساس عجیبی بخشد
مثل احساس رهایی ازبند
ونهایت پرواز...
جنگ سردیست میان قلم وکاغذمن
قلمم می خواهد
بنویسدازننگ
ازدورویی ودورنگی ونفاق
ازتهاجم ازقهر
ازشب طوفانی
ازهوای دلتنگ
قلمم می خواهد
بکشدقویی را
برسر چشمه ی عشق
که چه مسموم هوایی دارد...
یابه تصویر کشد
باغی را
که محیطش شده
دیواربلند
ورهی بی پایان
وچراغی خاموش...
نازنین دفترمن
قلب سپیدی دارد
اوورق می خوردو
فریادی می کشدبرقلمم
که برویم ننویس
ناامیدی وملال
بنویس ازهجرت
بنویس ازپرواز
ازپرستویی که
بارسفرمی بندد
درشب طوفانی
وبرایش تصمیم
چقدرآسان است
بنویس ازچشمه
که سرازسنگ برون می آرد
وروان می گردد
روی خاک غربت
تاکه سیراب کند
تشنه ای راکه عطش
عقل وهوشش برده
بنویس ازمعنا
ازحقیقت
که بسان خورشید
واضح وپرنوراست
ونمی پوشاند
ابرتردیددگررویش را
قلم ودفترمن
هردویارنداگر
پی به این رازبرند
که سپیدی وسیاهی گرچه
متضادندبهم
درکناردگرند
معنی یکدگرند...
خواهمت زعشق چومعشوق یاررا
می خواهمت کنارچنان سروآب را
می خوانمت به شعروترانه بهرغرل
باتوتوان سروددوصدشعرناب را
می جویمت میان هزاران گل قشنگ
درکوه ودشت ودامن وهرچشمه ساررا
می پویمت که وسوسه ام میکنی به خود
پروانه ای که باز نمودی دوبال را
می سایمت چومهربه پیشانی خودم
می بوسمت محال نباشدخیال را
می بویمت چوخاک که باران زده به آن
بوی توزنده کندخاطرات را
می دوزمت به مخمل چشم سیاه خود
شایدتورادوباره ببینم به خواب ها
می دانمت که درتصورمن جاگرفته ای
درباورم تویی وندیدم سراب را
می دارمت نگاه اگرچه توبسته ای
ازهرطرف بسوی منه خسته راه را
می پایمت زدورسرهرکوی وبرزنی
باآنکه سوی من تونکردی نگاه را
می پرسمت که به چشم توکیستم؟
ازتوچه پرسشی ؟که ندادی جواب را...
www.kalamat.loxblog.comhttp://